جدول جو
جدول جو

معنی بچه بازی - جستجوی لغت در جدول جو

بچه بازی(بَ چَ / چِ / بَ چَ / چِ / بَچْ چَ / چِ)
بازی بچه گانه. کارهای کودکانه. بچگی کردن.
لغت نامه دهخدا
بچه بازی
بازی کودکانه، رفتار نامناسب و نسنجیده، آسان پنداشتن کار و جدی نگرفتن آن
تصویری از بچه بازی
تصویر بچه بازی
فرهنگ فارسی معین
بچه بازی
رفتارنسنجیده، اعمال نامعقول، کار ناشایست، غلام بارگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طره بازی
تصویر طره بازی
ترنابازی، نوعی بازی دسته جمعی که با انداختن قاب به وسیلۀ بازیکنان، شاه، وزیر، جلاد و دزد را مشخص می کنند و جلاد به دستور شاه و با مشورت وزیر، بازیکن نقش دزد را معمولاً با ترنا مجازات می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حقه بازی
تصویر حقه بازی
فریب کاری، شعبده بازی
فرهنگ فارسی عمید
(کَ چَ / چِ)
عمل کچه باز. آن است که جمعی ازحریفان دو جانب نشینند، حریف از یک جانب پنهان از حریفان مقابل، کچه در دست پنهان کند و همه رفیقانش مشت بسته پیش یکی از حریفان مقابل آیند اگر کسی را پوچ گوید و کچه در مشتش باشد او برده باشد والاّ حریفان طرف ثانی و چون کچه از مشت کسی بر آید گویند کچه گل کرد و کچه رو کرد و نیز گویند کچه را در توده خاکی پنهان کنند و به ضابطه ای که مقرر دارند با هم گرو بندند و بازند کسی که بازی را برد گویند کچه اش گل کرد. (از آنندراج). نوعی از بازی که شبها با انگشتر بی نگین بازی کنند. (ناظم الاطباء). رجوع به کجه بازی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کجه بازی
تصویر کجه بازی
انگشتر بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کچه بازی
تصویر کچه بازی
انگشتر بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغچه بافی
تصویر بغچه بافی
عمل و شغل بغچه باف
فرهنگ لغت هوشیار
عمل و شغل بند باز ریسمان بازی آکروباسی نوعی نمایش ورزشی که در آن شخصی بر روی بند عملیات بدنی انجام دهد و هنر نمایی کند. بند باز برای حفظ تعادل خود در روی بند معمولا چوبی در دست میگیرد. در بند بازی شخص دومی بنام یالانچی وجود دارد که در صحنه زمین زیربند اداهای مضحک درآورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقچه بافی
تصویر بقچه بافی
عمل و شغل بغچه باف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیضه بازی
تصویر بیضه بازی
مرغانه بازی تخم مرغ بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوسه بازی
تصویر بوسه بازی
بوسه دادن در عشقبازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقه بازی
تصویر حقه بازی
کنبوریدن تیتالگری فریبش شعبده بازی، مکاری فریبکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تازیانه بازی کرباس را تازیانه وار تاب داده بازی کنان بر هم زنند بازیی است کودکان را و آن چنان است که کرباس را مثل تازیانه تاب داده بر یکدیگر زنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره بازی
تصویر قره بازی
ترکی سیاسرمه ازگیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طره بازی
تصویر طره بازی
ترنا بازی، نوعی بازی که در آن پارچه ای را مثل تازیانه تابیده و با آن بازنده را می زنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حقه بازی
تصویر حقه بازی
شعبده بازی، مکاری
فرهنگ فارسی معین
غلام باره، لواطکار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
Brinksmanship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
habileté à prendre des risques
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سنتی است نیکو، میان دامداران مازندرانی که براساس آن هرگاه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
מיומנות בסיכון
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
위험 관리
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
keahlian mengambil risiko
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
जोखिम लेने की कला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
risicomanagement
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
habilidad para arriesgar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
abilità nel rischio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
майстерність на межі
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
мастерство на грани
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
mistrzostwo w ryzykowaniu
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
Risikomanagement
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
habilidade de arriscar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
危险管理
دیکشنری فارسی به چینی